من اول اعتراف کنم همیشه بدم می یومده از اینکه
وبلاگ نویسا می یومدن زندگی رو به هر ک*شری که می تونن تشبیه می کردن. البت که می
خوندمشون و آخرش یا می گفتم: آخــــــــــــــــــــــــــــــی! یا باوش باو!
همین شری که تو بافتی D: ولی الان می خوام زندگی
رو یه جور دیه براتون تشبیه کنم.D: بخونید ببینید قضیه چیه:
زندگی:
یه اتاقو در نظر بگیرید. این اتاقم سیفیده! وسط اتاق موجودات گوگور مگوری
خوشدل اکور پکور نشستند و خیلی تفلندD: یه عروسک یا یه ماشین
ساده دادن دستشون که فیلا خفه خون بیگیرن!.
(هنوز زندگی شروع نشده و چون متوجه نشدید بگم که
اون اکور پکورا مذکوره ی وسط اتاق خودمونیمD:)
یهو یه نفر وارد می شه و دهنشو به ابعاد D: جلو اکور پکورا وا می کنه .بعد سلطی
که دستشه و به سلط آنشغال شباهت عجیبی داره رو می زاره زیمین و دست صاب مردشو می
کنه توش و یه مشت پازل از توش در می آره و شتلق! پرت می کنه جلو اکور پکورا! بعد
بدون اینکه زحمتی بده اون دهنه آشغالشو وا کنه و اکورپکورا رو توجیه کنه که باید
چه غلطی بکنند عروسکا و ماشیناشونو ازشون می گیره و می ندازه تو سلط و ده برو که
رفتیم!
(آقااااا! مواظب باش عفب نمونی که شروع شد
لامصب!)
خلاصه اکور پکورا میزنن زیر گریه و هی ونگ می
زنن! بعد چون اکور پکورا بچه ان. سر دو مین ساکت می شن و هر کدوم یه تیکه پازل ور
میدارن وهی بش نیگا می کنن!هی بش نیگا می کنن! هی بش نیگا می کنن! D:
یهو ده بیست نفر پیدا می شن و می رن سر وقت بچه
ها! بعضی از بچه ها 2 کمکی دارن و بعضی یکی و بعضی هیچی و بلکه بعضی هفت هشت تا!
این کمکی ها می یان و جلو بچه ها یه راهنما می زارن که شکل پازل اونارو بهشون نشون
بده! بعضی کمکی ها که پلیدند راهنما ها رو مشکل دار می زارن جلو بچه ها! ودر حالی
که :دی شیطانی می زنن به بچه ه اشتب یاد می دن راه پازل بازی رو!
(در قسمت اول نتیجه می گیریم اسم این کمکی ها
مادر پدره و اون آدم های ک*نی پلید هم هموناس که بچه ها رو خیابونی و گدا و اینا
می کنن)
کم کم اکور پکورای قصه ی ما می فهمن راه بازی
رو_حالا چه اشتب چه درست_ کم کم تهنا می شن و می شینن پازلشونو درست می کنند.می
دونید چالب قضیه چیه؟ اون موجود D:که سلط آشغال داشت که کپه پازل نامرتب رو یهو ریخت رو زمین.
یعنی نشون نکرد به آکور پکورا که آقا این 20 تا
دونه مال توئه این بیستام مال اون یکی! خود اکور پکوری ها باید بگردند و پازل
خودشونو ازبین پازل بقیه پیدا کنند. بعضی ها با زرنگی تمام، تیکه پازل یکی دیه رو
بر می داشتند و می زاشتند تو پازل خودشون!حالا چرا؟ چون نمی تونند تیکه پازل
آسمونشونو پیدا کنند تا آسمون کامل بشه. واقعا به چه قیمت؟ به قیمت اینکه آسمون
خودش آبی باشه ولی یه نفر دیه یه تیکه از آسمونش نباشه؟ به قیمت اینکه بتونی با
اون تیکه پازلی که مال خودت نی ،تیکه پازل خودتو کامل کنی تا بتونی لبخند بزنی و
بگی :lol من آسمونم کامله؟
(توضیح خاصی نئاره× کاریه که با نامردی تمام عده
ای برای بقیه انجام می دن)
بعضی مو قع هام اکور پکورا به هم کمک می کنن و
اگه تیکه پازل همو پیدا کردند نمی زارن تو پازلشون بلکه با یه لبخنده ملیح رو به
یه نفر دیه می گن:د د د دو؟(ترجمه:دوست عزیز؟این مال توئه؟)
-دی او هاااااااD: (آره آره! تنکس!)
خلاصه اکور پکورا به هم کمک می کنن، پازل همو می
دزدند و خیلی کارای دیه! ولی پازل ترکوندن! این کاریه که وقتی بعضی اکور پکورا از
بازی گیج می شن یا عصبانی می شنف به جای اینکه پاشن برن یه دوری تو اتاق بزنن تا
خنک شن و ادامه بدن یهو می زنن یه تیکه از پازل خودشون یا دیگرانو ور می دارن و
پارش می کنن. بعد از یه مدتی هم که خنک می شن به دو دسته تقسیم می شن: دسته اول:
یهو می گن: اییییییییی! دل قافل! ریدم آقا D: !به تمام معنا قهوه ای
کردمD: ! وبعد هی می رن تیکه پازل پاره شده رو ور می دارن
و با چسب می چسبونن و هی می رن برای دلجویی از اون یکی اکور پکور !
دسته ی احمق دوم: اینام د خو به دو دسته تقسیم
می شن دیهD: اونایی که یه ذره آدمند و احساس پشیمونی می کنند
ولی اینقدر مغرورن که برای خورد نشدن غرور کذایی به فاک رفتشون حاضر نیستند پازل
کوفتی رو به چسبونند! ( حتی نمی دونن چه حالی به اونیکی طرف مقابل دست داده)
اونیکی
دسته که واقعا تو روح و روانشون انشاللهD: ! غرورشون اینقدر کورشون کرده که واقعا
ریدمانند! یعنی اصن غروره نمی زاره احساس پشیمونی کنند(و اینا معمولا آدمایی اند
که خیلی تهنا می شند)
خلاصه خیلی چیزا جاموند دیه! ولی در هر صورت یه
نفر تو یه زمانی داد می زنه:هووووووووش! اکور پکور شماره فلان وقتش تیمامه
هووووووووو(با لهجه سر جالیزی، اصفهانی، آلمانی بخونید لطفاD:) بعد همون بیشعوری که اول اومد پازلا
رو ریخت می یاد اکور پکورو که اسمشو خوندنو از پا(به حالت سر و ته) بلند می کنه و
دامـــــــــــــب! پرتش می کنه تو سطل آشغالش و تیمام! اکور پکور از دست پازل
بازی خلاص می شه! بعد چند نفر می یان و یه نگاهی به پازل اکور پکور می کنن و می
بینن خوب بازی کرده یا نه!
دوربین زوم اوت می کنه از رو اتاق، از اتاق خارج
می شه و یهو 400 -500 تا اتاق نشون می ده عین همی اتاق و دووباره زوم اوت و همی
طور تا یه قصر سیفیدو نیشون می ده که بالاش یه :دی داره قهقه می زنه به دوربینD:
پ.ن: اگه بخوام خودمو ایطوری تصور کنم ، من الان
یه گوشه کز کردم و به یه تیکه پازلم که به دست یه نفر پاره شده نیگاه می کنم و یادمم می آد که تا چند روز پیش
از روی نفهمی داشتم زور می زدم پازل یه نفر دیه رو بکنم تو(بی تربیت منحرف) پازل
خودم چون رنگ این تیکه خیلی گشنگ بود!
پ.ن: به عمد از عشق و عاشقی حرف نزدم چون اینیکی
رو نمی شه مثه ک* شرای بالا معنی کرد!
پ.ن با عرض پوزش: باو من هروقت عصبانی می شم چاک
دهنم جر میخوره و دیه بی تربیت می شم!
پ.ن آییییییییی! خوشحالم که دیه نزدیک
خودکشیه.....آی خوشحالم!:s آییییییی داره ضایع می شه آیییییییی!
پ.ن چند روز پیش فائزه یه اس داد هرچی تونست
بارم کرد:دی بش اس دادم: kodom makane ghashangi tashrif dari ke j s nemidi?
و البته بلافاصله جواب داد:
Inghadr eyin yechiz khateteto
avaz mikoni man majboram be hame khatat s bedam bebinam kodomeshon dastete.kole
sharjam tamom shod….(SANSOR)
حالا لطف کنید منو نزنید اونایی که شمارمو دارید
چون من خطم عوض شد:دی! باو خو مزاحم زیاده..یکی هی می ره شماره منو پخش می کنه منم
البته با مزاحما خوب برخورد می کنما ولی خب دیه...!
بزنید به 0938 فیلا..0919 خرابه 0935 میشه ازش
پرینت گرفت و 0912 هم سوخت:دی