اپیزود 1:

رو تختم لم دادم و دارم آهنگ گوش می دم که یهو گوشیم ویبره رفت! وقتی شمارشو دیدم و فهمیدم ناآشناس، گوشی رو ورداشتم و با جدیت گفتم: بله بفرمائید؟ صدای پسری در گوشم پیچید که با خند ه می گفت: کجا بفرمایم عزیزم؟

یک لحظه فک کردم مزاحمه برای همین با همون جدیت ادامه دادم: لطف کنید امرتونو بفرمائید! خنده ای کرد و گفت: سارا تو اصلا عوض نشدی! صدای خندش تو گوشم پیچید! چقدر آشنا بود! تازه اسم منم می دونست.

-الووو! سارا جان؟ چرا جواب نمی دی..به جون تو..

 وقتی با صدای همیشگیش گفت سارا جان یهو فهمیدم کیه..سرم به دوران افتاد! تمام خاطراتم اومد جلوی چشم و بدون این که بخوام گوشیمو قطع کردم! اونم دیگه تماس نگرفت!

یهو فلش بک زندگیم اومد روبه روم! آه! من دقیقا کاری رو با اون کرده بودم که حالا داشتم یه نفر دیگه روبه خاطر اون کار سرزنش می کردم. منم دقیقا مثل همون  کاری رو کرده بودم که 1 کسی که می خواست با تموم کردن رابطمون، علاقمو ازبین ببره با این انجام داده بود

چند بار اومدم بش زنگ بزنم اما غرورم اجازه نمی داد حتی ازش عذر خواهی کنم!3 روز از اون ماجرا گذشت و من تو خودم جنگ داشتم تااین که با خودم فکر کردم: من نباید مث اونی که من دوست دارم بزنگه و چون غرورش نمی زاره، نمی زنگه باشم. و با این فکر بهش زنگیدم! چقدر دوستش داشتم! چقدر به اندازه ی یک دوست بهش  احتیاج داشتم..فقط یک دوست معمولی!!

 

اپیزود 2:

نیلو بهم می گه یه جوک تعریف کن بخندیم. می گم: یه روز یه مرد خورد به نرده:دی می گه بقیش چی؟ ادامه داشتا!

می گم:هیییییییی! به زندگی مردم تو چی کار داری دخترم؟ ادامشو فضولی نکن:دی

می گه:lol!  میگه بزار از چند نفر بپرسم این یارو بعد از خردن به نرده چیشده؟ :دی

اونوقت تو استاتوسش نوشت: یه روز یه مرده خورد به نرده..بقیش چی شد؟:دی!!!

تنها یادگاریمه این دختر از دنیای نتی:دی به جان شما اینو که نیگا می کنم کل شماها رو به خاطرمی آرم! عقششششششمه:دی

 

اپیزود3:

-امروزاولین جلسه ی کلاس والیبالمه تو تابستون!

- از دست یه رفیقی خیلی بد دلخورم! اصن تحویل نمی گیره آدمو دیه! اون رفیق نامرده نه ها..اون یکی:دی

- آقا! خیر سرتون مثلا تابستونه؟ پس چرا اینقدر یاهو شبا کم نوره؟ برعکس ظهرا پر نوره؟:دی

-دلم آیدی 1نفرو می خواد که می شناسمش ولی اون منو نمی شناسه! هه! جالبه نه؟

- تولد داداش محیا رو تربیک می گم! ایشالله 100 سال زنده باوشی!

 

اپیزود 4

زنگ زده به من و من تا ور داشتم می گه:خیلی یابو هستی:دی

منم جواب دادم: نظر لطفته!  بعد می گه زنگ بزن بم تو! چون من شارژ ندارم !:دی

واقعا آدما چقدر می تونن پررو باشن؟؟:دی

 

اپیزود 5

هنوز خبری ازت نی! کجایی تو رفیقم؟ یعنی واقعاظالمیت تو در این حده که دلت حتی برام تنگم نمی  شه؟ خیلی بد از دستت دادم حتی به عنوان یه دوست معمولی!

-هرکی بم تو این دنیا بگه مغرور من می فهمم یه نسبتی با تو داره!

وقتی اینو گفت هر هرخندیدیم ولی تو دلم گفتم: چون واقعیتیه که غیر قابل انکاره:دی